نوشته اصلی توسط
ARZ2009
با سلام
من دختری ۲۶ ساله هستم...یه زمانی که تازه وارد دانشگاه شده بودم فکر می کردم دانشگاه جای ازدواجه! ولی بعد دیدم نسبت بهش عوض شد. من به هیچ عنوان اهل دوست گرفتن و غیره نبودم و نیستم ... در طول مدتی که درس می خواندم دو خواستگار داشتم که یکی را رد کردم و دیگری هم چون پسرخاله ام هست ، و در حال درس خواندن است به صورت معلق است...هرچند یکبار مادرم به آنها از طرف من جواب منفی داد.
می خواستم مطلبی را رک بگویم...من از ازدواج متنفرم...از عشقی که منجر به اعمال چندش آور می شود ...از اینکه تابع شوهر باشم و دیگری برایم تعیین تکلیف کند..
اصلا نمی دانم برای چه هدفی باید ازدواج کرد؟ من به هیچ عنوان اعمال زشت و گناه را به جای ازدواج قبول ندارم ولی در مورد ازدواج هم حالم به هم می خورد وقتی می بینم دو نفر فقط برای اعمال جنسی و بچه آوری و ترس لز تنها بودن با هم ازدواج می کنند.و هیچ هدف دیگه ای جز روزمرگی ندارند..می دانم این در مورد همه درست نیست...
لطفا منو راهنمایی کنید...به چه امیدی باید ازدواج کنم ؟
با چه کسی ؟
خودم فکر می کنم باید شخصی باشه که به اون درجه از پختگی عقلی رسیده باشه که الویت اولش مسائل فکری و معنوی باشند ...خودش رو با من برابر بدونه...و این جور چیزا...
ولی چه جوری باید بفهمم چنین چیزی رو؟
و هم اینکه من حالم به هم می خوره!!!!!
ببخشید از اینکه اینجوری می گم....